من در شهری با اصالت اتروسکی به دنیا آمدم، در شهری که توسط رومیان تأسیس شد و در یک کلانشهر وایکینگ ها زندگی می کردم، بزرگ شدم. مهاجر، بنابراین، و مهاجر، همیشه کمی خارجی.
فیلسوف، مادر، معلم زبان و کمی شاعر در اوقات فراغت تازه یافته اش. من مطالعه را دوست دارم، هوای تازه، برف و صدای امواج دریا را دوست دارم. و دریای یخ زده را تماشا کن: انگار نفس می کشد - اما تو باید در زمستان به شهر من بیایی تا بفهمی.
از بچگی شبدرهای چهار برگ جمع می کردم.
امروز دوست دارم با یک فنجان داغ در کافه بنشینم و بنویسم، بخوانم، فکر کنم. و برای ملاقات با دوستان
من هرگز نمی خواهم بروم، اما دوست دارم برگردم. حتی اگر وقتی دور هستم همه چیز را فراموش کنم.
تاریخ بهروزرسانی
۲۵ مهر ۱۴۰۲