Ghost Archi

بارگیری‌ها
رده‌بندی محتوا
مناسب برای همه
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت
نماگرفت

درباره این بازی

روزی روزگاری در جنگلی ترسناک که درختان از یکدیگر پنهان شده بودند، روح کوچکی به نام آرچی زندگی می کرد. او تنها و گمشده بود و در میان تاریکی ها و مسیرهای گیج کننده سرگردان بود. هیچ روحی در جنگل نمی خواست با او ارتباط برقرار کند و مردم همیشه از ظاهر غیرمعمول او می ترسیدند.
آرچی درخشش رنگ پریده ای از بدن شفافش تابش می کرد. اما منحصر به فردترین چیز این بود که او گوش های گربه ای داشت که از فرم بی وزنش بیرون آمده بود. این به او ظاهری منحصر به فرد و جذاب می بخشید، اما او را برای دیگران منفورتر می کرد.
آرچی احساس بی فایده و حقارت می کرد. او همیشه به دنبال یافتن مکانی بود که در آن همان طور که هست پذیرفته شود. جنگل اما جوابی به او نداد. آرچی تصمیم گرفت جنگل را ترک کند و سفر خود را در جستجوی یک خانه جدید آغاز کند.
مسیر او از میان یک میدان وحشتناک پوشیده از چمن بلند و تاریکی می گذشت. آرچی در این اقیانوس آتشین گم شد و ترس بر قلبش چنگ انداخت. با این حال، او متوقف نشد، زیرا ایمانش به آینده ای بهتر او را به جلو هدایت کرد.
وقتی آرچی به لبه مزرعه نزدیک شد، چشمش به دریای شگفت انگیزی از گل افتاد. زمین پر از گل رز بود، اما آنها گلهای معمولی نبودند. هر گل رز دندان های کوچکی داشت که از زیر گلبرگ هایش بیرون زده بود. تیزبین و خطرناک بودند.
آرچی وقتی متوجه شد که گل رز با دندان قابل لمس نیست، ناامید شد. آنها عصبانی بودند و از خود در برابر هر تماسی دفاع می کردند. آرچی احساس غمگینی کرد، اما امیدش را از دست نداد.
آرچی با تصمیمی که در دل داشت به سفر خود ادامه داد. او به قلعه باشکوهی رفت که در افق برافراشته بود. این قلعه به هدف جدید او، خانه آینده او تبدیل شد.
راه رسیدن به قلعه آسان نبود، اما آرچی متوقف نشد. او از میان غارها گذشت، بر فراز شکاف ها پرواز کرد و بر بیشه های صعب العبور غلبه کرد. او هر از گاهی با ارواح دیگری روبرو می شد که مانند او سرگردان بودند و به دنبال جایگاه خود در جهان بودند. آنها با هم داستان هایی را به اشتراک گذاشتند و از یکدیگر حمایت کردند.
وقتی آرچی سرانجام به قلعه رسید، احساس شگفتی و لذت کرد. قلعه با شکوه و جادویی بود، برج های آن به آسمان می رسید و دیوارهای آن با نقش و نگارهای نفیس پوشیده شده بود. او می دانست که این قلعه فقط برای او ساخته شده است.
آرچی وارد قلعه شد و احساس کرد قلبش پر از گرما و آرامش شد. او جایگاه خود را پیدا کرد که در آن همانگونه که هست پذیرفته شد. قلعه به خانه جدید او تبدیل شد، جایی که او می توانست شکوفا شود و به عنوان یک روح با گوش های گربه رشد کند.
آرچی با سایر ساکنان قلعه - ارواح، پری ها و دیگر موجودات جادویی آشنا شد. آنها خانواده، دوستان و پشتیبان او شدند. آنها با هم به رشد یکدیگر کمک کردند،
تاریخ به‌روزرسانی
۳ تیر ۱۴۰۳

ایمنی داده

ایمنی با درک اینکه توسعه‌دهندگان چگونه داده‌های شما را جمع‌آوری و هم‌رسانی می‌کنند شروع می‌شود. شیوه‌های حفظ امنیت و حریم خصوصی داده‌ها ممکن است براساس استفاده، منطقه، و سن شما متفاوت باشد. توسعه‌دهنده این اطلاعات را ارائه کرده است و ممکن است آن را درطول زمان به‌روزرسانی کند.
هیچ داده‌ای با اشخاص ثالث هم‌رسانی نمی‌شود
درباره نحوه اعلام هم‌رسانی داده‌ها توسط توسعه‌دهندگان بیشتر بدانید
هیچ داده‌ای جمع‌آوری نمی‌شود
درباره نحوه اعلام جمع‌آوری داده‌ها توسط توسعه‌دهندگان بیشتر بدانید
متعهد است از «خط‌مشی خانواده‌های Play» پیروی کند

ویژگی‌های جدید

Частково оновлена графіка

پشتیبانی برنامه

درباره توسعه‌دهنده
Mykola Chubenko
nikola.chubenko@gmail.com
Ukraine
undefined

بیشتر از Labras Games