کلمات :
عجیب و غریب
زخم، پریشانی و اندوه
و حال و هوای عدنات در آن تاثیری نداشت
عشق من، وینک و وینی
می بینی صبر قلبم از دست رفته است
و چشمانم درس را از دست دادند
و زخم تو زخم بزرگی است
و من به اندازه کافی دارم
خسته باش صبور باش خسته باش
میگم من خوبم تو چطوری؟
من سعی می کنم خنده را ترسیم کنم و از آن قدردانی می کنم
چه سوار بر گمشده عزیز
پروردگارا، مرا از ناراحتی حفظ کن، پروردگارا، مرا حفظ کن
نبودنت زخمی است که مرا سنگین می کند
دلم برایت تنگ شده به بزرگی آسمان و بزرگتر
حرام است که نماز من را دفع و قطع کن
موتورم را روشن کن و برو
و دل مجروح مرا دلداری بده
و چاپلوسی کن ای جان عزیز
و زخم بر زخمم می افزاید
می ترسم مرگ ما را بگیرد
و ما چیزی هستیم که ما را به هم نزدیک می کند
عزیزم حرف ما رو قطع نکن
ازت خواستم که ترکم نکنی
ای شب غم، ای شب
و پروردگار من، هیچ حقه ای برای من باقی نمانده است
شب چشمام میخوابه
منو بیدار میکنه و اذیتم میکنه
از شب اول اختلاف
و چشمانم در اشک های او غرق شد
و پریشانی من همچنان پابرجاست
زیاد می شود و مرا راهنمایی نمی کند
نبودنت تلخ است و زخم غیبت چیزی
احساس می کنم الان بین دنیا هستم
عزیزم با تو در امان است و دیری نمی پاید
میبینم که میای و میری تو ذهنم
نبود کسی که دوستش داری بی رحمانه و ظالمانه است
کاش دوستت نداشتم
از روز اولی که عاشقت شدم شروع کردم به بیدار ماندن
و من تابع ساده سالی بودم
در نبود تو چه دیدم؟
ماجک در حسرت عزیزانتان
به امید خدا، چه بلایی سر شما آمده است؟
تو را از چشمانم گم کردم
من از تو خسته شدم
بیا و آنها را با چشمان خود ببین
و ببین چه چیزی بین من و توست
بین من و تو می ماند
تاریخ بهروزرسانی
۲۴ اسفند ۱۴۰۱