روزی روزگاری در کهکشانی، فرندکی بود، خرسی پر از شگفتی، با پوستی نرم مانند ابرها و چشمانی که مانند ستاره می درخشیدند. Friendky یک سفینه فضایی به نام "Stellar Paws" ساخت و در فضا زوم کرد و آماده ماجراجویی بود.
به همراه Dumby، یک Kiddo باهوش، و Wishies، یک عاشق رنگین کمان، آنها با چالش های دشواری روبرو شدند. زمان همه چیز پیچید، اما کار تیمی آنها قطب نمایی بود که آنها را به آن راهنمایی می کرد.
آنها یک دستگاه فضایی را راه اندازی کردند که فرندکی را شبیه سازی کرد، اما دوستان کنار هم ایستادند و از آن کلون ها پیشی گرفتند. در فضای خالی منجمد، آنها با یک دنباله دار گرم شدند و نشان دادند که چگونه تفکر هوشمندانه سردترین مشکلات را شکست می دهد.
آنها گنجینه های پنهان و سکه های باستانی را در کهکشان پیدا کردند. اینها آنها را به دوستان جدیدی با مهارت های خاص هدایت کرد و تیم آنها را قوی تر و عالی تر کرد.
فرندکی با سکهها ابزارهای جالبی را از مکانهای دور دریافت کرد: تفنگ پرتویی که تمام کلونها را حذف میکند، زمان یخبندان برای کاهش زمان، و عصای جادویی رمز و راز. هر ابزار نشان می داد که آنها چقدر به عنوان یک تیم رشد کرده اند.
اما بزرگترین گنج؟ دوستی! از طریق فراز و نشیب، پیوند آنها رشد کرد. پیشگویی آنها را به دنیای آسمانی مخفی هدایت کرد که در آنجا چیزهای شگفت انگیزی یاد گرفتند.
تاریخ بهروزرسانی
۲۶ دی ۱۴۰۲