رمان زهر بیرحمانه بدون شبکه
- عمو عمو میشه یه سوال بپرسم؟
در حالی که در ماشینش را باز می کرد جلوی در ایستاد و پشتش را برگرداند و به این فکر می کرد که او را بچه ای خواهد یافت که او را صدا می کند اما وقتی با او روبرو شد که دختری بیست و چند ساله بود شگفت زده شد. ابروهایش را در هم کشید و چیزی را که دید باور نکرد.
- آره عمو چطور این همه رو به من میگی؟
- آره عمو، میشه یه پوند بگیری تا من از غرفه اونجا عسل بخرم؟
غالب به او نگاه کرد و وقتی او را دید که دقیقاً مثل بچه ها گریه می کند متعجب شد
- باشه، اما تمام شد، با من بیا، من برات عسل می آورم
او آن را گرفت و به سمت غرفه رفت، اما وقتی غرفه را خالی دید و کسی آنجا نبود، تعجب کردم.
- غرفه خلوت و خالی به نظر می رسد.کسی گم نشده مطمئنی منظورت این غرفه بوده؟
- (با عصبانیت و کودکانه دلخور) یک پوند به من بده تا عسل بخرم
غالب 100 پوند از جیبش درآورد و او را مات و مبهوت کرد و او سریع آن را از دستش بیرون آورد و دوید.
- صبر کن اوه...
ناگهان آن را در مقابلش پیدا کردم، به محض اینکه پول را از او گرفتم، او همچنان پشت سرش، به پاهایش، راست و چپ نگاه می کرد و همچنین نتوانستم آن را پیدا کنم چون ناپدید شده بود، هرچند که بود. هنوز در مقابل او بلافاصله
(کلیه حقوق برای نویسنده ماهی احمد محفوظ است)
وقایع رمان سام القاسی حول محور غالب المهندس می گذرد، پس از آشنایی او با دختری بیست و چند ساله، اما اعمال و حرکات او برای دختری در ده ساله است که ناگهان ناپدید می شود و او او را در زندگی خود می یابد. خانه ای را که عمویش عاصی، مردی تیزبین، مستبد و شیطان صفت تا دورترین مراحل پیدا می کند تا عشق زندگی اش، فیروز را که 13 سال پیش درگذشت، به او یادآوری کند و او مرگ او را باور نمی کند. ، بنابراین تصمیم می گیرد او را حبس کند و در کلبه ای در باغ خانه اش نگه دارد.
رمان «سوم القاسی» رمانی اسرارآمیز و جذاب، با اتفاقات هیجان انگیز و فضایی دراماتیک است که به همین دلیل مورد توجه بسیاری از خوانندگان قرار گرفت.
کاربرد رمان «سیم القاصی» با تقسیم فصل ها به روشی آسان و راحت متمایز می شود و همچنین دارای ویژگی اشتراک گذاری است.
امیدواریم از خواندن لذت ببرید و فراموش نکنید که رمان را با دوستان خود به اشتراک بگذارید 3>
تاریخ بهروزرسانی
۲۷ مرداد ۱۴۰۲