دنیا ما را مانند قایق در دریای خروشان به حرکت در می آورد، امواج ما را بلند می کنند
در لحظاتی ما را پرتاب می کند و وقتی آرام می گیرد و فکر می کنیم امنیت است، تعجب می کنیم و امواج دوباره به ما برخورد می کنند.
فکر می کنیم ناگزیر در حال غرق شدن هستیم، اما یک بار دیگر به ما امنیت می دهد، این دنیا مثل موج دریاست.
مای دختری است که پدر و مادرش فوت کردند و او را گذاشتند تا با عمویش زندگی کند و همسرش که او را دوست نداشت و همچنین عمویش هم مهربون نبود و همیشه از تنهایی رنج می برد تا اینکه به طور اتفاقی با حاج محمود که مقدر بود گرد هم آمد. برای اینکه او در شرکت او کار کند تا دری را به روی او به سوی یک زندگی جدید باز کند............
آنها یک برنامه داستان دانلود کردند، چرا من؟ و آیا می دانید با مای چه اتفاقی افتاد و آیا زندگی او به سمت بهتر شدن تغییر می کند یا تنها ترجیح می دهد؟
تاریخ بهروزرسانی
۱۸ آذر ۱۴۰۰