سزار – خب که چی؟ کار غیرقانونی که نکرده؟ هیچ قانونی در یک زمان سهجای مختلف زندگی کردن رو منع نمیکنه.
(سکوت. برونو فکر میکند.)
برونو – چرا!
گروبی – (به برونو.) در این مورد، فکر کنم راست میگه...
برونو – که چی؟
گروبی – قانون در این مورد چیزی نمیگه.
من پیش از تئاتر شعر را کشف کردم… پیش از نمایشنامهنویسی عاشق و کشتهمردهی شعر بودم و ده سال تمام هزاران شعر نوشته بودم. شعرهای من بسیار ساده بودند و من به جنگِ تمام استعارههای ثقیل، تشبیههای پرسوز و گداز، صفتها و قیدها میرفتم. دلم میخواست مستقیم به آنچه ضروریست بپردازم، به راز عریان واژهها. شعرهای من کمکم تبدیل به داستان و فیلمنامههای کوتاه شدند…