شیرویه - انگار همنشینی با سنگ خوی تو دگر کرده. آخر این گریه در ماتمِ پدر است.
ماهیار - تو پاسِ خاطرِ خود نگاه میداری. او را که رفته است چه سود از زاری؟
شیرویه - هر چه هست ای شیده قلم بر سنگ نِه تا زمانه اگر از خاطرِ منش ببرد، از خاطرِ سنگ نتواند.
رضا قاسمی، داستاننویس، شاعر، موسیقیدان، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در سال ۱۳۲۸ در شهر اصفهان به دنیا میآید. نوشتن را برای اولین بار درسن ۱۷ سالگی با نمایشنامه «کسوف» و کارگردانی را، با به روی صحنه بردن این نمایشنامه و نمایشنامهی «آمد و رفت» از بکت آغاز میکند.